مانیمانی، تا این لحظه: 20 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

مانی، هوای زندگی

شروع10 سالگی

  مانی جان؛ عزیزترینم عزيزم آهنگ صدايت با به دنيا آمدنت زيبا ترين ترانه زندگيم نفس هايت تنها بهانه نفس کشيدنم و وجودت تنها دليل زنده بودنم است پس با من بمان تا زنده بمانم ... تولدت مبارک عشق خاله ندا . . .     ...
8 تير 1391

شرکت در المپیاد درسی

بعد از یک مدت طولانی اومدم خاطراتم رو بنویسم، خدا رو شکر سال تحصیلی خوبی رو شروع کردم، تویه مدرسه بعنوان شاگرد ممتاز انتخاب شدم و برای المپیاد درسی معرفی شدم هفته پیش روز جمعه رفتم و امتحان دادم، محل امتحانم دانشگاه تربیت مدرس بود، خانم معلمم گفت تا جایی که درس خوندیم سوال میاد، اما از تقسیم هم که هنوز نخوندیم سوال دادند، بقیه درسامو خوب جواب دادم، فردا چهارشنبه هم نتایج داخل روزنامه اعلام میشن، مامانم میگه اگه قبول نشدی ناراحت نباش چون درس تقسیم رو نخوندی مهم اینه با این امتحان آشنا شدی، روزای هفته کلاس ورزشی بسکتبال و روزای پنج شنبه هم کلاس شنا میرم. حالا قراره برای تعطیلات برم خونه مامی جونم، تا اونجا در مراسم عزاداری امام ...
8 آذر 1390

شروع مدرسه

من اومدم تهران خونه خودمون، خیلی خوشحالم میخوام برم مدرسه آخه تویه خونه تنهام  ولی مدرسه دوستام هستن و کلی بازی میکنم، دیروز با مامان و بابا رفتم شهروند و کلی وسیله برای مدرسه گرفتم منتظرم خاله ندا بیاد، آخه کلی سوغاتی برام خریده خاله جونم خیلی دوسم داره بهم میگه تو ماهی کوچولویه منی عاشقتم منم بچه بودم بهش میگفتم تو مامان تقلبی منی دوست دارم. حالا به این زودیا نمیتونم مطلب بنویسم ولی وبم رو میخوام ادامه بدم. من خیلی بستنی دوس دارم  ...
30 شهريور 1390